برای آخرین بازی بازیکن ذخیره نداریم!
ندا روستا: همه با هم در رختکن گریه کردیم
اصلا دستمزدی در کار نیست. روز اول گفتند قرارداد نمیبندند. همه بچهها سنشان پایین است، پانزده شانزدهساله هستند. بزرگترین بازیکن ما 22ساله است...
به گزارش فوتبالدخت و به نقل از همشهری ، 9بازی، بدون برد و بدون گل زده. این نتایج تیم قشقایی شیراز در لیگ برتر فوتبال زنان است. آنهایی که فوتبال زنان را دنبال میکنند و نگاهی هم به انتهای جدول دارند، فاجعه را در گلهای خورده این تیم میبینند؛ 67گل! اما صحبتهای ندا روستا که به اجبار سرمربی این تیم شده، نشان میدهد فاجعه اصلی در جای دیگری است.
او از اشکهای اعضای تیم در رختکن میگوید. از بازیکنانش میگوید که دختربچههایی پانزدهشانزدهسالهاند و بدون قرارداد و بدون اینکه پولی بگیرند، روحیهشان را در زمینهای نیمهچمن کردستان، سیرجان، انزلی و بوشهر باختهاند. دختربچههایی که غرورشان تحمل شکست دیگری را نداشت و حتی بعضیهایشان حاضر نشدند برای بازی آخر در این تیم بمانند و انگ بیغیرتی به آنها زده شد.
نتایجی که تیم شما گرفته عجیب است. چه اتفاقاتی برای تیم افتاده که به این نتایج منجر شده است؟
شیراز امسال قصد نداشت در لیگ شرکت کند اما برای اینکه سهمیه لیگ برتر هدر نرود، در دقیقه90 اعلام آمادگی کردند. از هفته دوم وارد لیگ شدیم. گفته بودند این فصل تیمی به دسته پایینتر سقوط نمیکند اما حالا مشخص شده تیمهای انتهای جدول به دستهیک میروند. مسئولان تیم قول داده بودند شرایط بهتر میشود و بازیکن به تیم اضافه میکنند، اما نه اسپانسری آمد و نه پولی بود که بتوانیم بازیکن بگیریم.
بازیکنان تیم چرا اینقدر ضعیف هستند؟
آنها را نباید سرزنش کنیم، همه از مدرسه فوتبال به تیم آمدهاند و بیتجربهاند. ما حتی مربی باتجربه هم نداریم. من فصل پیش بازی میکردم. امسال هم میخواستم بازی کنم و در آخرین بازی خداحافظی کنم اما رباط صلیبی پاره کردم و گفتند مربی باش. قرار بود کمکمربی باشم و یک مربی بیاورند اما بهخاطر بازیکنان ضعیفی که داشتیم، هیچکس قبول نکرد مربی ما باشد. کادر تیم هم نفر کم داشت، فقط من هستم و یک سرپرست.
با این شرایط و با توجه به اینکه تیم زمین تمرین و جایی برای اسکان بازیکنان غیربومی هم نداشته، چه اصراری بود که تیم تشکیل شود؟
روز اول گفتم اگر تیم ندهیم بهتر است. گفتند شورای شهر قول همکاری داده و قرار است پول بدهند، بازیکن و مربی بگیریم. خود من دنبال بازیکن بودم و به چند نفری هم زنگ زدم اما وقتی بازیها شروع شد، همه کسانی که قول داده بودند کمک میکنند، کنار کشیدند. هفتههای اول که خیلی شرایطمان بد بود. چند بازیکن ما از شهرستانهای فارس هستند اما برایشان خوابگاه نداشتیم. از این خانه به آن سوئیت در حال رفتوآمد بودند تا بالاخره توانستم برایشان خوابگاه بگیرم. چند هفته هم روی چمن مصنوعی کوچک تمرین کردیم. فقط برای رفتوآمد و غذا مشکلی نداشتیم.
قرارداد بازیکنان در چه حد است؟ حتما پایینترین دستمزد لیگ را میگیرند.
اصلا دستمزدی در کار نیست. روز اول گفتند قرارداد نمیبندند. همه بچهها سنشان پایین است، پانزده شانزدهساله هستند. بزرگترین بازیکن ما 22ساله است که سال دوم است در تیم ما بازی میکند. به هیچ بازیکنی پولی نمیدهند. ما 2بازیکن خوب داشتیم، شقایق نوریزاده که ملیپوش بود و هانیه خداپرست. به قدری وضعیت تیم بد بود که هر دوی آنها رفتند.
خود شما چطور؟ قرارداد دارید؟
قرارداد من ماهی 3میلیون تومان بود، در کل میشد 6میلیون ولی فقط یکمیلیون تومان برای فیزیوتراپی و امآرآی دادند. الان هم گفتهاند اگر شورای شهر پول بدهد، بقیه پول من را میدهند.
با توجه به اینکه بازیکنان تیم کمسنوسال هستند، بعد از هر باخت چه کار میکردید که روحیهشان حفظ شود؟
بچهها نابود شدهاند. بارها برایشان ناراحت میشدم ولی خودم را کنترل میکردم که گریه نکنم اما بعد از اینکه با 17گل به وچان کردستان باختیم، خودم هم همراه آنها در رختکن گریه کردم. بازیکنان شیرازی وچان بازیکنان ما را دلداری میدادند. بازیکنان هر بار بعد از بازی گریه میکردند. آنها جوان هستند و حساس. بازیکن جوان کنار باتجربهها میتواند رشد کند نه اینکه کل تیم دست آنها باشد. به من میگفتند بازیکنانت بیغیرت هستند. اما من میگفتم بیشتر از این در توان بچهها نیست، نمیتوانم آنها را سرزنش کنم. بازیکنان ملیپوش چند سال است که در لیگ بازی میکنند و بازیکنان ما میترسیدند که سمت آنها بروند. در رقابت تنبهتن کم میآوردند. آنها جرأت نداشتند به نیمه حریف و به سمت دروازه بروند، اگر هم میرفتند، توانایی این را نداشتند گل بزنند یا حتی در زمین حریف به هم پاس بدهند. از نظر قدرت، تکنیک و تجربه بازیکنان ما خیلی ضعیف بودند.
با این شرایط چطور در تیم حفظشان کردهاید؟
از سنندج که برگشتیم، 3تا از بازیکنان شهرستانی جدا شدند. برای آخرین بازی که با ایلام است بازیکن ذخیره نداریم.
به گزارش فوتبالدخت و به نقل از همشهری ، 9بازی، بدون برد و بدون گل زده. این نتایج تیم قشقایی شیراز در لیگ برتر فوتبال زنان است. آنهایی که فوتبال زنان را دنبال میکنند و نگاهی هم به انتهای جدول دارند، فاجعه را در گلهای خورده این تیم میبینند؛ 67گل! اما صحبتهای ندا روستا که به اجبار سرمربی این تیم شده، نشان میدهد فاجعه اصلی در جای دیگری است.
او از اشکهای اعضای تیم در رختکن میگوید. از بازیکنانش میگوید که دختربچههایی پانزدهشانزدهسالهاند و بدون قرارداد و بدون اینکه پولی بگیرند، روحیهشان را در زمینهای نیمهچمن کردستان، سیرجان، انزلی و بوشهر باختهاند. دختربچههایی که غرورشان تحمل شکست دیگری را نداشت و حتی بعضیهایشان حاضر نشدند برای بازی آخر در این تیم بمانند و انگ بیغیرتی به آنها زده شد.
نتایجی که تیم شما گرفته عجیب است. چه اتفاقاتی برای تیم افتاده که به این نتایج منجر شده است؟
شیراز امسال قصد نداشت در لیگ شرکت کند اما برای اینکه سهمیه لیگ برتر هدر نرود، در دقیقه90 اعلام آمادگی کردند. از هفته دوم وارد لیگ شدیم. گفته بودند این فصل تیمی به دسته پایینتر سقوط نمیکند اما حالا مشخص شده تیمهای انتهای جدول به دستهیک میروند. مسئولان تیم قول داده بودند شرایط بهتر میشود و بازیکن به تیم اضافه میکنند، اما نه اسپانسری آمد و نه پولی بود که بتوانیم بازیکن بگیریم.
بازیکنان تیم چرا اینقدر ضعیف هستند؟
آنها را نباید سرزنش کنیم، همه از مدرسه فوتبال به تیم آمدهاند و بیتجربهاند. ما حتی مربی باتجربه هم نداریم. من فصل پیش بازی میکردم. امسال هم میخواستم بازی کنم و در آخرین بازی خداحافظی کنم اما رباط صلیبی پاره کردم و گفتند مربی باش. قرار بود کمکمربی باشم و یک مربی بیاورند اما بهخاطر بازیکنان ضعیفی که داشتیم، هیچکس قبول نکرد مربی ما باشد. کادر تیم هم نفر کم داشت، فقط من هستم و یک سرپرست.
با این شرایط و با توجه به اینکه تیم زمین تمرین و جایی برای اسکان بازیکنان غیربومی هم نداشته، چه اصراری بود که تیم تشکیل شود؟
روز اول گفتم اگر تیم ندهیم بهتر است. گفتند شورای شهر قول همکاری داده و قرار است پول بدهند، بازیکن و مربی بگیریم. خود من دنبال بازیکن بودم و به چند نفری هم زنگ زدم اما وقتی بازیها شروع شد، همه کسانی که قول داده بودند کمک میکنند، کنار کشیدند. هفتههای اول که خیلی شرایطمان بد بود. چند بازیکن ما از شهرستانهای فارس هستند اما برایشان خوابگاه نداشتیم. از این خانه به آن سوئیت در حال رفتوآمد بودند تا بالاخره توانستم برایشان خوابگاه بگیرم. چند هفته هم روی چمن مصنوعی کوچک تمرین کردیم. فقط برای رفتوآمد و غذا مشکلی نداشتیم.
قرارداد بازیکنان در چه حد است؟ حتما پایینترین دستمزد لیگ را میگیرند.
اصلا دستمزدی در کار نیست. روز اول گفتند قرارداد نمیبندند. همه بچهها سنشان پایین است، پانزده شانزدهساله هستند. بزرگترین بازیکن ما 22ساله است که سال دوم است در تیم ما بازی میکند. به هیچ بازیکنی پولی نمیدهند. ما 2بازیکن خوب داشتیم، شقایق نوریزاده که ملیپوش بود و هانیه خداپرست. به قدری وضعیت تیم بد بود که هر دوی آنها رفتند.
خود شما چطور؟ قرارداد دارید؟
قرارداد من ماهی 3میلیون تومان بود، در کل میشد 6میلیون ولی فقط یکمیلیون تومان برای فیزیوتراپی و امآرآی دادند. الان هم گفتهاند اگر شورای شهر پول بدهد، بقیه پول من را میدهند.
با توجه به اینکه بازیکنان تیم کمسنوسال هستند، بعد از هر باخت چه کار میکردید که روحیهشان حفظ شود؟
بچهها نابود شدهاند. بارها برایشان ناراحت میشدم ولی خودم را کنترل میکردم که گریه نکنم اما بعد از اینکه با 17گل به وچان کردستان باختیم، خودم هم همراه آنها در رختکن گریه کردم. بازیکنان شیرازی وچان بازیکنان ما را دلداری میدادند. بازیکنان هر بار بعد از بازی گریه میکردند. آنها جوان هستند و حساس. بازیکن جوان کنار باتجربهها میتواند رشد کند نه اینکه کل تیم دست آنها باشد. به من میگفتند بازیکنانت بیغیرت هستند. اما من میگفتم بیشتر از این در توان بچهها نیست، نمیتوانم آنها را سرزنش کنم. بازیکنان ملیپوش چند سال است که در لیگ بازی میکنند و بازیکنان ما میترسیدند که سمت آنها بروند. در رقابت تنبهتن کم میآوردند. آنها جرأت نداشتند به نیمه حریف و به سمت دروازه بروند، اگر هم میرفتند، توانایی این را نداشتند گل بزنند یا حتی در زمین حریف به هم پاس بدهند. از نظر قدرت، تکنیک و تجربه بازیکنان ما خیلی ضعیف بودند.
با این شرایط چطور در تیم حفظشان کردهاید؟
از سنندج که برگشتیم، 3تا از بازیکنان شهرستانی جدا شدند. برای آخرین بازی که با ایلام است بازیکن ذخیره نداریم.