داغ داغ از دمای زیر صفر ورزشگاه شفق
شهرآورد؛ کله سحر!
وقتی «صفورا جعفری»، کاپیتان دوم سبزپوشان گل تساوی را در شهرآورد دختران اصفهان وارد دروازه سپاهان کرد بین آنهمه هیاهو و صدای بوق و فریاد تماشاچیهای ذوبی، جیغهای سه دختر نوجوان نگاههای بیشتری را به سمت خود کشاند.
به گزارش "فوتبالدخت" به نقل از روزنامه نصف جهان تا قبل از این گل، هیچکس حتی یک درصد هم احتمال نمیداد این دخترها که بافاصله بسیار از طرفداران تیمشان، پشت نیمکت ذخیره طلایی پوشان ایستاده بودند حامی سبز و سفیدهای اصفهان باشند. «مهشید» و «مریم» و «مهرانا» جایی را برای تماشای بازی انتخاب کرده بودند که طرفداران سپاهان آنجا ایستاده بودند.
این سه دختر جوان از اینکه تیم دوستشان توانسته گل خورده را در عرض چند دقیقه جبران کند سر از پا نمیشناختند. «اگر این توپ گل نمیشد "مریم" سکته میکرد»، این را «مهشید» میگوید و درحالیکه از فرط استرس و هیجان بازی و سرمای هوا این پا و آن پا میکند، ادامه میدهد: «من به خاطر دوستم "مریم مهرابی" که در تیم ذوبآهن بازی میکند برای تماشای اکثر مسابقات این تیم به ورزشگاه میروم؛ چه وقتی بازی در فولادشهر باشد چه هنگامیکه آنها مثل امروز در خود اصفهان و ورزشگاه شفق مسابقه داشته باشند.»
دو تیم زنان ذوبآهن و سپاهان ساعت 10 صبح روز جمعه و در هفته ششم از سری مسابقات لیگ برتر زنان به مصاف هم رفتند. برخلاف انتظار، از این دیدار که به میزبانی باشگاه ذوبآهن و در مجموعه ورزشی بهرام عاطف (ورزشگاه شفق) برگزار شد، استقبال چندانی نشده و تعداد اصفهانیهایی که صبح این روز تعطیل زمستانی را به تماشای دربی دختران شهرشان اختصاص دادهاند بهزحمت به 150 نفر میرسد.
اکثر تماشاچیها هم یا خودشان ورزشکارند و دریکی از این دو باشگاه عضویت دارند و برای حمایت از هم باشگاهیهایشان آمدهاند یا با یکی از بازیکنان این تیمها نسبت فامیلی دارند. غیرازاین دو اگر باشد، آنها حتماً برای تشویق یکی از دوستان صمیمی خود حاضرشدهاند از خواب نازنین دم صبحشان بزنند و شال و کلاه کنند و راهی ورزشگاه شوند.
«یاسمین» که به همراه مادر و دوستانش روی صندلیهای رنگارنگی که بدون نظم خاصی پشت فنس ها چیده شدند نشسته، مدام نام «مرضیه» را بر زبان میآورد. این دختر جوان که چهره بشاشی دارد میگوید: «اینهمه راه را کوبیدم از شاهینشهر تا اینجا آمدم فقط به خاطر دوست صمیمیام "مرضیه فیضی".»
قریب یک ساعت بعد و درحالیکه چیزی تا شروع این دیدار حساس باقی نمانده، «مرضیه» نزدیک فنس ها میآید و از دور با دوستانش خوشوبش میکند و مادرش را به آنها نشان میدهد. مادر این بازیکن ریزنقش سپاهان که گویا با دوستان دخترش رفتوآمد دارد سمت مادر «یاسمین» رفته و کنار وی مینشیند تا نظارهگر هنرنمایی دختر فوتبالیستش در زمین باشد.
بهغیراز مادر مدافع شماره77 طلایی پوشان، خواهرها و مادرهای بازیکنان دیگری هم برای تماشای این دربی در ورزشگاه حاضرشدهاند و هر یک در گوشهای از این مستطیل سبزرنگ البته از پشت فنس هایی که میان آنها و بازیکنان تعبیهشده، قرارگرفتهاند، درحالیکه لحظهای آرام و قرار ندارند. مادر کاپیتان اول سبزپوشان هم یکی از آنهاست. او مدام زیر لب ذکر میگوید و تُن صدایش بسته به موقعیتهایی که در زمین ایجاد میشود بالا و پایین میرود: «اللّهم صلّ علی فاطمه و ابیها..."فرزانه" به این صلوات اعتقاد خاصی دارد و هر وقت مسابقه دارند میگوید مامان صلوات یادت نرود، دخترم از بچگی توی کوچه با پسرعموهایش فوتبال بازی میکرد و هر چه به او میگفتیم این بازی مال دخترها نیست فایده نداشت تا اینکه رفت فوتسال و بعد هم بالاخره به آرزویش رسید. البته پدرش موافق نبود اما خودم یکتنه جلوی همه ایستادم و در این راه پشتیبانش بودم.»
«فرزانه» در نیمه دوم تعویض میشود و همتیمیهایش که در اکثر دقایق نیمه اول سوار بر بازی بودند، در دقایق ابتدایی نیمه دوم دروازه خود را بازشده میبینند. «هاجر دباغی» در یک ضد حمله و درحالیکه یکی از بازیکنان ذوب روی زمین از درد به خودش میپیچد سپاهانیها را یکبر صفر جلو میاندازد و این گل، سرآغاز ایجاد تنش در مصاف دو تیم همشهری میشود.
«بیان محمودی»، سرمربی کرد سبز و سفیدها که تا قبل از این صدایش را فقط برای هدایت شاگردانش بلند میکرد، این بار بازیکنان و نیمکت تیم حریف را خطاب قرار میدهد و میگوید: «گل زدن به چه قیمتی؟» او معتقد است طلایی پوشان باید فیرپلی را رعایت میکردند و توپ را به بیرون پرتاب میکردند. اما سرمربی سپاهان با لبخندی معنادار کنار زمین راه میرود و به اعتراضات او اهمیتی نمیدهد. ازنظر «سمیه شهبازی» بازی جوانمردانه آنهم زمانی که تیمتان در موقعیت ضد حمله است معنی ندارد، ضمن اینکه مصدومیت بازیکن تیم مقابل هم بهسختی برایش باورپذیر است. او بعد از مسابقه میگوید: «بازیکنان ذوب اینقدر روی زمین میافتادند که ما نمیدانستیم کدام را باید باور کنیم؛ شده بود قضیه چوپان دروغگو.»
این در حالی است که چند دقیقه بعد، دروازهبان سپاهان در کنار خط طولی زمین خودشان پسازاینکه زمین میخورد و پایش را به نشانه مصدوم شدن میگیرد، بلافاصله بلند میشود و توپ را به بیرون شوت میکند تا پزشک حاضر در ورزشگاه به وضعیتش رسیدگی کند و این بار «محمودی» است که اعتقاد دارد رفتار بازیکن سپاهان چیزی جز تظاهر نیست. این مربی هم به ما میگوید: «توپ را دقیقاً با همان پایی زد بیرون که میگوید مصدوم شده! مگر میشود با پای مصدوم نزدیک 70 متر توپ را بیرون پرتاب کنی؟»
صحنههای درگیریها و بهتبع آن زمین خوردن بازیکنان و آسیبدیدگی برخی از آنها طی نیمه دوم فراوان دیده میشود و هر باریکی از نیمکتهای سبز و زرد شاکی میشود و دادوبیداد میکند، اما این اعتراضها بر جو حاکم روی صندلیها و هوادارانی که بعضاً ایستاده بازی را نگاه میکنند تأثیری ندارد و آنها فقط با تکان دادن پرچمهای سبز و زرد در هوا و دمیدن در دو سه شیپور و گاهی هم کوبیدن بر یک طبل کوچک به تشویق تیم موردعلاقه خود میپردازند.
جالب آنجاست که این تماشاچیها از هنگامیکه روی صندلیهای معدودی که انتهای زمین پشت فنس ها قرار داشت نشستند، با بنری مواجه شدند که آنها را به «سکوت» دعوت میکرد؛ مبادا این بار که بدون نیاز به گریم و تغییر چهره توانستهاند در استادیوم حضور یابند و یک مسابقه فوتبال را از نزدیک تماشا کنند، سروصدای ناشی از شادی این جماعت، همسایههای ورزشگاه «شفق» را آزردهخاطر سازد!
نکته جالبتر اما آنجاست که طرفداران تیمهای زنان اصفهانی اگر بخواهند صحنههای حساس بازی را از دست ندهند باید از صندلیها جدا شوند و اطراف مستطیل سبز جایی مناسب برای خود پیدا کنند. «محمد سام»، پسربچهای که خواهرزاده سرمربی طلاییهاست گویا برعکس سایرین از این اتفاق خوشحال است: «این بازی از مسابقه آقایان جذابتر است چون فاصلهای با زمین نداری.»
دخترک بانمکی که دوستانش او را «یاشار» صدا میکنند و با تیپی پسرانه خودش را به فنس ها چسبانده بود تا صحنهای از این دیدار را از دست ندهد و میگوید خودش هم تا قبل از اینکه روی چمنهای همین ورزشگاه مینیسک پاره کند فوتبال بازی میکرده، با نظر «محمدسام» اصلاً موافق نیست: «فوتبال یعنی مسابقات مردان، دخترها فقط توپبازی میکنند.»
هرچه به دقایق پایانی مسابقه نزدیکتر میشویم بازیکنان دو تیم بیرمقتر میشوند و از جذابیت «توپبازی(!)» آنها هم به همان اندازه کاسته میشود. این دختران برای شرکت در این دربی مجبور بودهاند کلهسحر آماده شوند. آنها حتی زودتر از هواداران پا به ورزشگاه گذاشتند و یک ساعت قبل از شروع مسابقه، گروهگروه از رختکن تازه افتتاحشده مجموعه ورزشی «شفق» راهی میدان شدند و به گرم کردن خودشان روی چمنهای مصنوعی این ورزشگاه مشغول شدند و شاید مجموع اینها باعث شده بازی دو تیم اصفهانی در دقایق پایانی کیفیت نیمه اول را نداشته باشد.
«آسیه»، دختر جوانی که برای فیلمبرداری از این بازی در ورزشگاه حضور یافته اذعان میکند بااینکه از فوتبال سررشتهای ندارد اما از جایی که نظارهگر این دیدار بوده بهوضوح میتوانسته خستگی را در ساق پای بازیکنان ببیند: «آنها ده دقیقه آخر بهزور خودشان را روی زمین میکشیدند.»
ساعت 12 ظهر است و «مهناز ذکایی»، داور مسابقه که بهزعم «شهبازی»، سرمربی سپاهان مدیریت خوبی در این دیدار نداشت، در سوت خودش به نشانه پایان شهرآورد دختران اصفهان میدمد و این دختران که دیگر نایی برای راه رفتن ندارند هرکدام گوشهای از زمین ولو میشوند و نفسی تازه میکنند. برخی از آنها هم کنار نیمکت میآیند و بطریهای آبمعدنی را چنان سر میکشند که برای لحظهای فراموش میکنی بازی در یک صبح سرد زمستانی و سرمای چند درجه زیر صفر برگزار میشود آنهم در ورزشگاهی که اطرافش را کوههای سر به فلک کشیده فراگرفته است.
این سه دختر جوان از اینکه تیم دوستشان توانسته گل خورده را در عرض چند دقیقه جبران کند سر از پا نمیشناختند. «اگر این توپ گل نمیشد "مریم" سکته میکرد»، این را «مهشید» میگوید و درحالیکه از فرط استرس و هیجان بازی و سرمای هوا این پا و آن پا میکند، ادامه میدهد: «من به خاطر دوستم "مریم مهرابی" که در تیم ذوبآهن بازی میکند برای تماشای اکثر مسابقات این تیم به ورزشگاه میروم؛ چه وقتی بازی در فولادشهر باشد چه هنگامیکه آنها مثل امروز در خود اصفهان و ورزشگاه شفق مسابقه داشته باشند.»
دو تیم زنان ذوبآهن و سپاهان ساعت 10 صبح روز جمعه و در هفته ششم از سری مسابقات لیگ برتر زنان به مصاف هم رفتند. برخلاف انتظار، از این دیدار که به میزبانی باشگاه ذوبآهن و در مجموعه ورزشی بهرام عاطف (ورزشگاه شفق) برگزار شد، استقبال چندانی نشده و تعداد اصفهانیهایی که صبح این روز تعطیل زمستانی را به تماشای دربی دختران شهرشان اختصاص دادهاند بهزحمت به 150 نفر میرسد.
اکثر تماشاچیها هم یا خودشان ورزشکارند و دریکی از این دو باشگاه عضویت دارند و برای حمایت از هم باشگاهیهایشان آمدهاند یا با یکی از بازیکنان این تیمها نسبت فامیلی دارند. غیرازاین دو اگر باشد، آنها حتماً برای تشویق یکی از دوستان صمیمی خود حاضرشدهاند از خواب نازنین دم صبحشان بزنند و شال و کلاه کنند و راهی ورزشگاه شوند.
«یاسمین» که به همراه مادر و دوستانش روی صندلیهای رنگارنگی که بدون نظم خاصی پشت فنس ها چیده شدند نشسته، مدام نام «مرضیه» را بر زبان میآورد. این دختر جوان که چهره بشاشی دارد میگوید: «اینهمه راه را کوبیدم از شاهینشهر تا اینجا آمدم فقط به خاطر دوست صمیمیام "مرضیه فیضی".»
قریب یک ساعت بعد و درحالیکه چیزی تا شروع این دیدار حساس باقی نمانده، «مرضیه» نزدیک فنس ها میآید و از دور با دوستانش خوشوبش میکند و مادرش را به آنها نشان میدهد. مادر این بازیکن ریزنقش سپاهان که گویا با دوستان دخترش رفتوآمد دارد سمت مادر «یاسمین» رفته و کنار وی مینشیند تا نظارهگر هنرنمایی دختر فوتبالیستش در زمین باشد.
بهغیراز مادر مدافع شماره77 طلایی پوشان، خواهرها و مادرهای بازیکنان دیگری هم برای تماشای این دربی در ورزشگاه حاضرشدهاند و هر یک در گوشهای از این مستطیل سبزرنگ البته از پشت فنس هایی که میان آنها و بازیکنان تعبیهشده، قرارگرفتهاند، درحالیکه لحظهای آرام و قرار ندارند. مادر کاپیتان اول سبزپوشان هم یکی از آنهاست. او مدام زیر لب ذکر میگوید و تُن صدایش بسته به موقعیتهایی که در زمین ایجاد میشود بالا و پایین میرود: «اللّهم صلّ علی فاطمه و ابیها..."فرزانه" به این صلوات اعتقاد خاصی دارد و هر وقت مسابقه دارند میگوید مامان صلوات یادت نرود، دخترم از بچگی توی کوچه با پسرعموهایش فوتبال بازی میکرد و هر چه به او میگفتیم این بازی مال دخترها نیست فایده نداشت تا اینکه رفت فوتسال و بعد هم بالاخره به آرزویش رسید. البته پدرش موافق نبود اما خودم یکتنه جلوی همه ایستادم و در این راه پشتیبانش بودم.»
«فرزانه» در نیمه دوم تعویض میشود و همتیمیهایش که در اکثر دقایق نیمه اول سوار بر بازی بودند، در دقایق ابتدایی نیمه دوم دروازه خود را بازشده میبینند. «هاجر دباغی» در یک ضد حمله و درحالیکه یکی از بازیکنان ذوب روی زمین از درد به خودش میپیچد سپاهانیها را یکبر صفر جلو میاندازد و این گل، سرآغاز ایجاد تنش در مصاف دو تیم همشهری میشود.
«بیان محمودی»، سرمربی کرد سبز و سفیدها که تا قبل از این صدایش را فقط برای هدایت شاگردانش بلند میکرد، این بار بازیکنان و نیمکت تیم حریف را خطاب قرار میدهد و میگوید: «گل زدن به چه قیمتی؟» او معتقد است طلایی پوشان باید فیرپلی را رعایت میکردند و توپ را به بیرون پرتاب میکردند. اما سرمربی سپاهان با لبخندی معنادار کنار زمین راه میرود و به اعتراضات او اهمیتی نمیدهد. ازنظر «سمیه شهبازی» بازی جوانمردانه آنهم زمانی که تیمتان در موقعیت ضد حمله است معنی ندارد، ضمن اینکه مصدومیت بازیکن تیم مقابل هم بهسختی برایش باورپذیر است. او بعد از مسابقه میگوید: «بازیکنان ذوب اینقدر روی زمین میافتادند که ما نمیدانستیم کدام را باید باور کنیم؛ شده بود قضیه چوپان دروغگو.»
این در حالی است که چند دقیقه بعد، دروازهبان سپاهان در کنار خط طولی زمین خودشان پسازاینکه زمین میخورد و پایش را به نشانه مصدوم شدن میگیرد، بلافاصله بلند میشود و توپ را به بیرون شوت میکند تا پزشک حاضر در ورزشگاه به وضعیتش رسیدگی کند و این بار «محمودی» است که اعتقاد دارد رفتار بازیکن سپاهان چیزی جز تظاهر نیست. این مربی هم به ما میگوید: «توپ را دقیقاً با همان پایی زد بیرون که میگوید مصدوم شده! مگر میشود با پای مصدوم نزدیک 70 متر توپ را بیرون پرتاب کنی؟»
صحنههای درگیریها و بهتبع آن زمین خوردن بازیکنان و آسیبدیدگی برخی از آنها طی نیمه دوم فراوان دیده میشود و هر باریکی از نیمکتهای سبز و زرد شاکی میشود و دادوبیداد میکند، اما این اعتراضها بر جو حاکم روی صندلیها و هوادارانی که بعضاً ایستاده بازی را نگاه میکنند تأثیری ندارد و آنها فقط با تکان دادن پرچمهای سبز و زرد در هوا و دمیدن در دو سه شیپور و گاهی هم کوبیدن بر یک طبل کوچک به تشویق تیم موردعلاقه خود میپردازند.
جالب آنجاست که این تماشاچیها از هنگامیکه روی صندلیهای معدودی که انتهای زمین پشت فنس ها قرار داشت نشستند، با بنری مواجه شدند که آنها را به «سکوت» دعوت میکرد؛ مبادا این بار که بدون نیاز به گریم و تغییر چهره توانستهاند در استادیوم حضور یابند و یک مسابقه فوتبال را از نزدیک تماشا کنند، سروصدای ناشی از شادی این جماعت، همسایههای ورزشگاه «شفق» را آزردهخاطر سازد!
نکته جالبتر اما آنجاست که طرفداران تیمهای زنان اصفهانی اگر بخواهند صحنههای حساس بازی را از دست ندهند باید از صندلیها جدا شوند و اطراف مستطیل سبز جایی مناسب برای خود پیدا کنند. «محمد سام»، پسربچهای که خواهرزاده سرمربی طلاییهاست گویا برعکس سایرین از این اتفاق خوشحال است: «این بازی از مسابقه آقایان جذابتر است چون فاصلهای با زمین نداری.»
دخترک بانمکی که دوستانش او را «یاشار» صدا میکنند و با تیپی پسرانه خودش را به فنس ها چسبانده بود تا صحنهای از این دیدار را از دست ندهد و میگوید خودش هم تا قبل از اینکه روی چمنهای همین ورزشگاه مینیسک پاره کند فوتبال بازی میکرده، با نظر «محمدسام» اصلاً موافق نیست: «فوتبال یعنی مسابقات مردان، دخترها فقط توپبازی میکنند.»
هرچه به دقایق پایانی مسابقه نزدیکتر میشویم بازیکنان دو تیم بیرمقتر میشوند و از جذابیت «توپبازی(!)» آنها هم به همان اندازه کاسته میشود. این دختران برای شرکت در این دربی مجبور بودهاند کلهسحر آماده شوند. آنها حتی زودتر از هواداران پا به ورزشگاه گذاشتند و یک ساعت قبل از شروع مسابقه، گروهگروه از رختکن تازه افتتاحشده مجموعه ورزشی «شفق» راهی میدان شدند و به گرم کردن خودشان روی چمنهای مصنوعی این ورزشگاه مشغول شدند و شاید مجموع اینها باعث شده بازی دو تیم اصفهانی در دقایق پایانی کیفیت نیمه اول را نداشته باشد.
«آسیه»، دختر جوانی که برای فیلمبرداری از این بازی در ورزشگاه حضور یافته اذعان میکند بااینکه از فوتبال سررشتهای ندارد اما از جایی که نظارهگر این دیدار بوده بهوضوح میتوانسته خستگی را در ساق پای بازیکنان ببیند: «آنها ده دقیقه آخر بهزور خودشان را روی زمین میکشیدند.»
ساعت 12 ظهر است و «مهناز ذکایی»، داور مسابقه که بهزعم «شهبازی»، سرمربی سپاهان مدیریت خوبی در این دیدار نداشت، در سوت خودش به نشانه پایان شهرآورد دختران اصفهان میدمد و این دختران که دیگر نایی برای راه رفتن ندارند هرکدام گوشهای از زمین ولو میشوند و نفسی تازه میکنند. برخی از آنها هم کنار نیمکت میآیند و بطریهای آبمعدنی را چنان سر میکشند که برای لحظهای فراموش میکنی بازی در یک صبح سرد زمستانی و سرمای چند درجه زیر صفر برگزار میشود آنهم در ورزشگاهی که اطرافش را کوههای سر به فلک کشیده فراگرفته است.